زندگی

چه بارون قشنگی داره میباره ، خداروشکر ...

هوا خیلی گرم شده بود از دیروز به برکت بارون هوا خنک تر شده ... 

اومدم حیاط و دارم تماشا میکنم ..

زندگی...

چند روزیه مرتب هی دستام میسوزه وقت آشپزی ...

عصری دونات درست کردیم روغن داغ ریخت رو انگشتم و سوخت و جاش تاول زده ، شبی هم که داشتیم تو حیاط عمه اینا نون میپختیم بازم دستم سوخت ، مریم کوچلو هم بود وقتی رفتم تو خونه مریم اومد پیشم گفت دستت رو ببینم چجوری سوخته ، نیگا کرد و دستشو کشید روی تاول دستم شروع کرد به فوت کردن ، دلم براش رفت ، بغلش کردم و گفتم حالا که تو فوت کردی دستم زودی خوب میشه ...چقد من این مریمو دوست دارم ...

چه بی ریا محبت میکنن بچه ها ، عاشقشونم 

زندگی...

إِلَهِی لا تَرُدَّ حَاجَتِی وَ لا تُخَیِّبْ طَمَعِی

وَ لا تَقْطَعْ مِنْکَ رَجَائِی وَ أَمَلِی ...

 

  پروردگار من! حاجت و نیازم را رد مکن و دست امید و آرزویم را از درگاه خویش، کوتاه مگردان...

زندگی...

امروز رفتم از باغچه درش بیارم بزارم توی یه ظرف و روشو سلفون بکشم گفتم شاید فرجی بشه ، وقتی با بیلچه درش آوردم با این صحنه مواجه شدم نزدیک بود ذوق مرگ بشم ، یعنی اینقد خوشحال شدم خخخخخ جوونه خودشو پشت زندگی...

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

اولین روز ماه مبارک رمضان ...

 

الحمدلله که هستم و میتونم روزه بگیرم ...

زندگی...